غزل شمارهٔ ۳۷

غرق آب و آب را جوئیم ما
آبروی ما ز ما جوئیم ما
صورت و معنی و جام می مدام
آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
خم می در جوش و ما مست و خراب
جامی از غیری چرا جوئیم ما
گنج عشقش در دل ویران ماست
غیر این گنجی کجا جوئیم ما
از بلا چون کار ما بالا گرفت
مبتلائیم و بلا جوئیم ما
چشمهٔ آب حیاتم در نظر
خضر وقت و آشنا جوئیم ما
نعمت الله چون ز ما یابد نوا
کی نوا از بینوا جوئیم ما