غزل شمارهٔ ۱۱۷۳

نور او در چشم بینا دیده ایم
در همه آئینه او را دیده ایم
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
چشمه ای را عین دریا دیده ایم
دیده ایم آئینهٔ گیتی نما
نور او در جمله اشیا دیده ایم
عشق را جائی معین هست نیست
جای آن بی جا به هر جا دیده ایم
بر در میخانه مست افتاده ایم
جنت الماوای خود را دیده ایم
نور رویش روشنی چشم ماست
روشنست این چشم ما ، ما دیده ایم
نعمت الله را به ما سید نمود
این نظر از حق تعالی دیده ایم