بخش ۳۴ - حکایت طیطوها

نصرالله منشی / کلیله و دمنه / باب الاسد و الثور

آورده‌اند که نواعی است از مرغان آب که آن را طیطوی خوانند، و یک جفت ازان در ساحلی بودندی. چون وقت بیضه فراز آمد ماده گفت: در این سخن جای تامل است، اگر دریا در موج آید و بچگان را دررباید آن را چه حیلت توان کرد؟ نر گفت:گمان نبرم که وکیل دریا این دلیری کند و جانب مرا فروگذارد، واگر بی حرمتی اندیشد انصاف از وی بتوان ستد. ماده گفت:خویشتن شناسی نیکو باشد. بچه قوت و عدت وکیل دریا را بانتقام خود تهدید می‌کنی؟ از این استبداد درگذر، و برای بیضه جای حصین گزین، چه هرکه سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که بباخه رسید. گفت: چگونه؟
گفت: