غزل شمارهٔ ۳۲۸

شبی که می‌فکند بی تو در دلم الم آتش
ز آه من به فلک می‌رود علم علم آتش
کباب کرده دل صد هزار لیلی و شیرین
لبت که در عرب افکنده شور و در عجم آتش
ز جرم عشق اگر عاشقان روند به دوزخ
شود به جانب من شعله‌کش ز صد قدم آتش
ز سوز دل چو به او شرح حال خویش نویسم
هزار بار فتد در زبانه قلم آتش
چونی بهر که سرآورده‌ام دمی شب هجران
درو فکنده‌ام از ناله‌های زیر و بم آتش
به یک پیاله که افروختنی چراغ رخت را
فکندی ای گل رعنا به حال محتشم آتش