گزیدهٔ غزل ۵۶۶

با لای تست این پیش من یا سرو بستانیست این
چشم من است این پیش تو یا ابر نیسانی است این
تو می‌روی وز هر کران خلقی به فریاد و فغان
ای کافر نامهربان آخر مسلمانی است این
هر سوکه می افتد گذر هر غم کزان نبود بتر
هر لحظه می‌آید به سر ما را چه پیشانی است این