گزیدهٔ غزل ۴۸۳

یک زمان پیش من ای جان و جهانم بنشین
تا بدان خوش‌دلی از جان و جهان برخیزم
گفتیم باز من و باز سر جان برخیز
از تو نتوانم و لیک از سرجان برخیزم
از پس مرگ اگر بر سر خاکم گذری
بانگ پایت شنوم نعره زنان برخیزم