گزیدهٔ غزل ۳۱

سوختهٔ رخت اگر سوی چمن گذر کند
در دل خود گمان کند شعله گرم لاله را
تو ز پیاله می‌خوری من همه خون که دم به دم
حق لبم همی دهی از لب خود پیاله را