گزیدهٔ غزل ۱۸۴

کسی تلخی من داند که بیند خندهٔ شیرین
کسی خون خوردنم داند که بیند گریهٔ فرهاد
مرا تا کی غم هجر تو پامال جفا دارد
بخواهم داد جان بر باد ازین غم هر چه باداباد