گزیدهٔ غزل ۱۰

رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را