غزل شمارهٔ ۵۵۵
دگر وجود ندارد لطیفهئی ز دهانش
ز هیچکس نشنیدم دقیقهئی چومیانش
چه آیتست جمالش که با کمال معانی
نمیرسد خرد دوربین بکنه بیانش
اگر چه پسته دهان در جهان بسند ولیکن
بخندهٔ نمکین پسته کم بود چو دهانش
چگونه شرح دهد خامه حال ریش درونم
چنین که خون سیه میرود ز تیغ زبانش
شبان تیره خیالست خوابم از غم هجران
ولی چه سود که سلطان چه غم بود ز شبانش
کجا سفینهٔ صبرم ازین میان بدر افتد
چرا که بحر مودت نه ممکنست کرانش
کسی که با تو زمانی دمی برآورد از دل
برون رود ز دل اندیشهٔ زمین و زمانش
گمان مبر که روان نبود آب چشم من آندم
که بوستان وجودم نماند آب روانش
لطیفهئیکه رود در بیان نالهٔ خواجو
برآور از دل و در دم بسمان برسانش
بررسی آماری غزل شمارهٔ ۵۵۵
بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات دل، آب، غم، پسته، دهانش، رود می باشند. خواجوی کرمانی از کلمه دل ۳ بار ، آب ۲ بار ، غم ۲ بار ، پسته ۲ بار ، دهانش ۲ بار ، رود ۲ بار در غزل شمارهٔ ۵۵۵ استفاده کرده است.
کلمه | تکرار |
---|---|
دل | 3 |
آب | 2 |
غم | 2 |
پسته | 2 |
دهانش | 2 |
رود | 2 |