شمارهٔ ۲۹۷

زری که نقد جوانی است گم شد از کف عمر
در این سراچهٔ خاکی که دل خرابم ازو
به آب دیده نبینی که خاک می‌شویم
بدان طمع که زر عمر باز یابم ازو