شمارهٔ ۲۵۳

نه سیل است طوفان نوح است ویحک
من از نوح طوفان سزا می‌گریزم
ز ارجیش ز انعام صدر ریاست
ز فرط حیا بر ملا می‌گریزم
چو سیمرغ از آشیان سلیمان
سوی کوه قاف از حیا می‌گریزم
همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقه‌ام در شنا می‌گریزم
نمی‌خواستم رفت ز ارمن ولیکن
ز طوفان بی‌منتها می‌گریزم
خجل سارم از بس نوا و نوالش
کنون زان نوال و نوا می‌گریزم
به فریادم از بس عطای شگرفش
علی‌الله زنان از عطا می‌گریزم
رئیسم ز سیل سخا کرد غرقه
چو موران ز سیل سخا می‌گریزم