شمارهٔ ۱۵۸

تا به ارمن رسیده‌ام بر من
اهل ارمن روان می‌افشانند
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند
عیسی و چرخ چارم انگارند
کز من و جان من سخن رانند
بحر ارجیش را به معنی آب
غرقهٔ بحر خاطرم دانند
چه عجب گر ز بحر خاطر من
بحر ارجیش عذب گردانند