خواری مُرده

دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا
دانم که مرده بر دل میراثخوار ، خوار
فرزند من یتیم و سر افکنده گرد کوی
جامه وَسَخ گرفته و در خاک ، خاکسار