غزل شمارهٔ ۹۹۰
هوسپیمای فرصت گرد کلفت در قفس دارد
همین خاک است و بس گر شیشهٔ ساعت نفس دارد
لب از خمیازهٔ صبح قیامت تا نمیبندی
خم آسودگی جوش شراب خامرس دارد
در سعی جنون زن، از وبال هوش بیرون آی
به زحمت تا نگیرد کوچهٔ دانش عسس دارد
نهتنها شامل هستیست عشق بینشان جوهر
عدم هم زآن معیت دستگاه پیش و پس دارد
جنون الرحیلی شش جهت پیچیده عالم را
مپرس از کاروان منزل هم آهنگ جرس دارد
برون آر از طبیعت خار خار وهم آسودن
که چشم بینیازان از رگ این خواب خس دارد
نفس هر پر زدن خون دگر در پرده میریزد
طبیب زندگی شغلی همین نیش مجس دارد
خراش دامن عزت مخواه از ترک خوشخویی
که راه کوی بدکیشی سگان بیمرس دارد
محبت عمرها شد رفته میجوشد ز خاطرها
ندارد جز فراموشی کسی گر یاد کس دارد
ندامت نیست غافل از کمین هیچکس بیدل
به هر دستی که عبرت وارسد دست مگس دارد
بررسی آماری غزل شمارهٔ ۹۹۰
بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات خار، جنون، همین، نفس می باشند. بیدل دهلوی از کلمه خار ۲ بار ، جنون ۲ بار ، همین ۲ بار ، نفس ۲ بار در غزل شمارهٔ ۹۹۰ استفاده کرده است.
کلمه | تکرار |
---|---|
خار | 2 |
جنون | 2 |
همین | 2 |
نفس | 2 |