غزل شمارهٔ ۷۹۶

از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست
جستن خانهٔ خورشید بجزکوری نیست
گرد هرکوچه علمدار جنون دگر است
نیست خاکی‌که در او رایت منصوری نیست
هر طرف واگری عجز و غنا بال‌گشاست
دهرجز محشرعنقایی و عصفوری نیست
چند خواهی دل از اسباب تعین برداشت
دوش اقبال ازل قابل مزدوری نیست
همه جا انجمن‌آرایی شیراز دل است
معنی از عالم‌کشمیری ولاهوری نیست
زین عرضها نتوان صاحب جوهرگردید
نازچینی مفروشیدکه فغفوری نیست
ای بسا دیده‌که تر می‌کندش دود غبار
نم اشک جعلی رشحهٔ ناسوری نیست
دل بی‌درد ز نیرنگ خیالات پر است
سرخوش‌کاسهٔ بنگی‌، می‌ات انگوری نیست
استخوان‌بندی بحث و جدل از ما مطلب
چینی مجلس خامش‌نفسان غوری نیست
حرص مفرط دل ما می‌گزد از شیرینی
ورنه این بزم طرب پردهٔ زنبوری نیست
غافل از زمزمهٔ راز نباید بودن
شور ناقوس دل است این نی طنبوری نیست
همه را اطلس افلاک‌گرفته‌ست به بر
جامهٔ نیلی ماتم‌زدگان سوری نیست
تحفهٔ عجزی اگرهست خموشی دارد
لب اظهارگشودن‌گل معذوری نیست
بر شکست توبنای دو جهان موقوف است
گرتو ویران نشوی عالم معموری نیست
حسرت عمرتلف‌کرده نشاید بیدل
باده‌گرخاک خورد قابل مخموری نیست