در بیان ورع

در ورع ثابت قدم باش ای پسر
گر همی خواهی که گردی معتبر
خانهٔ دین گردد آباد از ورع
لیک می‌گیرد خرابی از طمع
هر که از علم ورع گیرد سبق
دور باید بودنش از غیر حق
ترسکاری از ورع پیدا شود
هر که باشد بی ورع رسوا شود
با ورع هر کس که خود را کرد راست
جنبش و آرامش از بهر خداست
آنکه از حق دوستی دارد طمع
در محبت کاذبش دان بی ورع
چیست تقوی ترک شهوت و حرام
از لباس و از شراب و از طعام
هرچه افزونست اگر باشد حلال
نزد ارباب ورع باشد وبال
چون ورع شد یار با علم و عمل
حسن اخلاصت بباید بی خلل
ناگهان ای بنده گر کردی گناه
توبه کن درحال و عذر آن بخواه
چون گناهت نقد آید در وجود
توبهٔ نسیه ندارد هیچ سود
در انابت کاهلی کردن خطاست
بر امید زندگی کان بی وفاست