شمارهٔ ۱۶

عطار / مختارنامه / باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه

پروانه به شمع گفت: غم بیشستی
گر سوز من و تو را نه در پیشستی
هرچند سرِ منت نبودست دمی
ای کاش که یک دمت سرِ خویشستی