شمارهٔ ۹۲

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد وگفت: چون درآمد آتش
سر در آتش چگونه باشم سرکش
جانم به لب آورد به زاری آتش
کس نیست که بر لبم زند آبی خوش