شمارهٔ ۲۱

عطار / مختارنامه / باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق

گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش
تا بوک بود بر من مسکین گذرش»
او خود چو ز ناز چشم مینکُند باز
کی بر منِ دلسوخته افتد نظرش