شمارهٔ ۴

عطار / مختارنامه / باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق

زلفِ تو سرِ درازدستی دارد
چشمِ تو همه میل به مستی دارد
امّا دهنت که ذرّهای را ماند
یک ذرّه نه نیستی نه هستی دارد