شمارهٔ ۴۸

عطار / مختارنامه / باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق

دل گفت: «رهِ زلف تو چون کوتاهی است»
چون دید که نیست هر زمانش آهی است
در زلفِ تو میرفت و به زاری میگفت:
«یا رب چه دراز و بس پریشان راهی است!»