شمارهٔ ۱۵

عطار / مختارنامه / باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق

تا دیده بر آن عارضِ گلگون افتاد
چشمم ز سرشک چشمهٔ خون افتاد
هر راز که در پردهٔ دل پنهان بود
باخونِ جگر ز دیده بیرون افتاد