شمارهٔ ۵

عطار / مختارنامه / باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن

عشق تو که ذرّه ذرّه تابنده بدوست
هر حکم که او کرد، چو او کرد نکوست
چون دانستم که مغزِ جانی ای دوست
از شادی این مغز نگنجم در پوست