شمارهٔ ۷۷

عطار / مختارنامه / باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر

میپنداری که بیخبر بتوان زیست
در بیخبری زیر و زَبَر بتوان زیست
چندانک نشینی تو و آخر بیقین
ای بی سر و بن چند دگر بتوان زیست