شمارهٔ ۴۹

عطار / مختارنامه / باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر

رفتیم و نبود هیچ کس محرم ما
غم بود که بود روز و شب همدم ما
سبحان اللّه! به هرزه این عمرِ عزیز
امد بسر و بسر نیامد غم ما