شمارهٔ ۲۸

عطار / مختارنامه / باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان

نه هیچ کس از قالب دین مغز چشید
نه هیچ نظر به کُنْهِ آن مغز رسید
هر روز هزار پوست زان کردم باز
مغزم همه پالوده شد و مغز ندید