شمارهٔ ۲۱

عطار / مختارنامه / باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان

رازی که دل من است سرگشتهٔ آن
وز خون دو دیده گشتم آغشتهٔ آن
تا کی به سر سوزن فکرت کاوم
سِرّی که کسی نیافت سَرْ رشتهٔ آن