شمارهٔ ۱۲

عطار / مختارنامه / باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان

دردا که دلم واقف آن راز نشد
جان نیز دمی محرمِ دمساز نشد
چه غصّه بود ورای آن در دو جهان
کاین چشم فراز گشت و آن باز نشد