غزل شمارهٔ ۶۴۱

عطار / دیوان اشعار / غزلیات

نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن
خرقهٔ پیروز را دام ریا ساختن
دلق و عصا را بسوز کین نه نکو مذهبی است
از پی دیدار حق دلق و عصا ساختن
مرغ دلت را که اوست مرغ هوا خواه دوست
لایق عشاق نیست صید هوا ساختن
از فلک بی‌قرار هیچ نیاموختن
در طلب درد عشق پشت دوتا ساختن
مفلس این راه را سلطنت فقر چیست
برگ عدم داشتن راه فنا ساختن
بر سر میدان عشق در خم چوگان دوست
دل به صفت همچو گوی بی سر و پا ساختن
کار تو در بند توست کار بساز و بیا
پیش برون کی شود کار ز ناساختن
زخم خور ار عاشقی زانکه پدیدار نیست
خستگی عشق را هیچ دوا ساختن
تا دل عطار را درد و دوا شد یکی
نیست جز او را به عشق مدح و ثنا ساختن
بررسی آماری غزل شمارهٔ ۶۴۱ - نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن

بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات ساختن، عشق، کار، دوا، درد، سر، هوا، دل، دوست، راه می باشند. عطار از کلمه ساختن ۹ بار ، عشق ۵ بار ، کار ۳ بار ، دوا ۲ بار ، درد ۲ بار ، سر ۲ بار ، هوا ۲ بار ، دل ۲ بار ، دوست ۲ بار ، راه ۲ بار در غزل شمارهٔ ۶۴۱ - نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن استفاده کرده است.

کلمه تکرار
ساختن 9
عشق 5
کار 3
دوا 2
درد 2
سر 2
هوا 2
دل 2
دوست 2
راه 2
دلق 2
عصا 2
برگ 2
مرغ 2