غزل شمارهٔ ۳۱۵

عطار / دیوان اشعار / غزلیات

اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند
رو با خدا کنند و جهان را قفا زنند
خط وجود را قلم قهر درکشند
بر روی هر دو کون یکی پشت پا زنند
چون پا زنند دست گشایند از جهان
ترک فنا کنند و بقا را صلا زنند
دنیا و آخرت به یکی ذره نشمرند
ایشان نفس نفس که زنند از خدا زنند
هرگه که‌شان به بحر معانی فرو برند
بیم است آن زمان که زمین بر سما زنند
دنیا و آخرت دو سرای است و عاشقان
قفل نفور بر در هر دو سرا زنند
بکر است هر سخن که ز عطار بشنوی
دانند آن کسان که دم از ماجرا زنند