الحکایه و التمثیل

عطار / اسرارنامه / بخش دوازدهم

چنین گفتست آن پیرپر اسرار
که نه گم می‌شوی تو نه پدیدار
اگر چون عرش اعلاگردی از عز
بهیچت برنمی‌گیرند هرگز
وگر چون ذره‌ای گردی بخردی
چنین گفت او که هم گم می‌نگردی
چه می‌خواهی چه می‌گوئی کجایی
سخن از دوغ گوی ای روستایی