قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح ملک‌الامرا طغرل تگین

طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد
زو بیشتر گرفت و به کمتر غلام داد
جیشش خراج خطهٔ چین و ختا ستد
امنش قرار مملکت مصر و شام داد
ناموس جور و فتنه به خنجر قوی شکست
آرام ملک و دین به سیاست تمام داد
جودش کفاف عمر به خرد و بزرگ برد
عدلش حیات تازه به خاص و به عام داد
از خسروان به سمع و به طاعت جواب یافت
از هر مهم به هر که بدیشان پیام داد
کوسش به حربگاه چو تکبیر فتح گفت
خصمش نماز خیر و سلامت سلام داد
از عکس تیغ شعله بر آتش وبال کرد
وز نور رای نور به خورشید وام داد
چون سد ایمنی لگد چرخ رخنه کرد
آن رخنه را به تیغ و به رای التیام کرد
دید آسمان که غرهٔ هر ماه چتر اوست
زین روی ماه یک شبه را شکل جام داد
یارب دوام دولت و ملک و بقاش ده
چونان که ایمنی را دورش دوام داد
ای خوب زخمه مطرب خوشخوان مزن جز این
طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد