غزل شمارهٔ ۱۵۸

طاقتم در فراق تو برسید
صبر یکبارگی ز من برمید
تا گرفتار عشق شد جانم
بر دلم باد خرمی نوزید
چرخ بر روزنامهٔ عمرم
همه گویی نشان هجر کشید
عقل کوشید با غمت یک‌چند
عاقبت هم طریق عجز گزید